زبانحال امام حسن مجتبی علیهالسلام قبل از شهادت
خـنـده بر این لـب آزرده کجـا میآید نفس از سیـنه اگر رفت چرا میآید؟ زرهم کو که بپوشم بروم تا مسجد؟! دارد از مـأذنـه انـگـار صـدا مـیآیـد دوستانم به دوتا کـیـسه درهم رفـتـند نـالـه غـربت مـن تـا بـه خـدا میآیـد آتش جان مرا چاره به جز آتش نیست زهـر پـیـش نـظـرم مـثـل دوا میآیـد لخته خونها همگی از دهنم میریزد وسـط طـشت، بـلا پـشـت بـلا میآیـد اول کـودکـیام زار شـدم پـیــر شـدم گر به دستـم همۀ عـمر عـصا میآید پیر آن کوچۀ باریک که راهش سد شد جـلـوی چـشم تـرم خـاطـرهها میآید باز انگار که یک سایه به چشمم خورده بـاز انگـار غـریـبه سـوی مـا میآیـد باز انگار که حوریه میافتد به زمین بـه روی چـادر پـاکـش رد پـا میآید با چه وضعی به عقب میرود و میافتد دو قـدم مـادر زارم جـلـو تـا مـیآیـد |